سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
صبح و شب در فراگیری دانش بودن، نزد خدا برتر از جهاد در راه خدای است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 11

دستوشته‌های اقتصادی مارکس

دستنوشته‌های مارکس که از نظر آلتوسر غیر علمی می‌نمود مورد توجه مکتب فرانکفورت قرار گرفت. مارکس در این بخش از آثار خود 5 نوع رابطه را به تصویر می‌کشد: 1. رابطه کارگر با کار خود 2. رابطه کارگر با محصول کار خود 3. رابطه کارگر با غیر کارگر 4. رابطه غیرکارگر با کارگر 5. رابطه غیر کارگر با محصول

 شخص غیر (مالک) برای اینکه امرار معاش کند باید شغلی بیابد و فقط بدین‌سان می‌تواند به عنوان وجودی جسمانی و تحت عنوان کارگر وجود داشته باشد و اوج بردگی این‌جاست که فرد فقط در مقام کارگر می‌تواند وجود جسمانی‌اش را حفظ کند و تنها به عنوان یک موجود فیزیکی می‌تواند کارگر باقی بماند. و از آنجایی که کار نسبت به کارگر عنصر خارجی است نه ذاتی، به او تحمیل می‌شود پس کار به کارگر تعلق ندارد بلکه به دیگری تعلق دارد بنابراین کارگر نه به خود بلکه به کار تعلق دارد. با این مقدمه سه نوع بیگانگی قابل تصور است: 1. بیکانگی نسبت به محصول کار 2. بیکانگی نسبت به خود عمل تولید و 3. بیگانگی از خود و سایر انسان‌ها.

در این فرایند گارگر با تولید محصول، و دریافت بخور و نمیر روز به روز بر فقر، کاهش ارزش خود و بیگانگی هر چه بیشتر خود از یک سو و افزایش رفاه و ثروت مالک از سوی دیگر می‌افزاید و بدین ترتیب کارگر سلطه مالک را نیز بر خود تولید می‌کند. و در آخر اینکه رهایی جامعه از مالکیت خصوصی و بندگی شکل سیاسی رهایی کارگران را به خود می‌گیرد یعنی رهایی کارگران رهایی کل انسان‌ها را در پی خواهد داشت.

نقد: هابرماس می‌گوید مارکس میان کار (به عنوان کنش معقول و هدف‌دار) و کنش متقابل ( یا کنش ارتباطی) نمادین تمایز قائل نشده است.

 

گئورگ لوکاچ(1909_ )

او شاگرد برجسته زیمل بود، برای برقراری ارتباط با ویندلباند یا ریکرت به سراغ وبر رفت اما پس از آشنایی با وبر او را علی رغم شهرت آندو آدم خارق العاده‌ فرهنگ آلمانی یافت. او تحت تاثیر ارنست بلوخ (فیلسوف عارف) نیز بود. پس از انقلاب روسیه (1917) به حزب کمونیست مجارستان پیوست و در انقلاب 1919 شرکت کرد، وزیر فرهنگ شد و پس از شکست به وین گریخت. وبر که خواهان ارتباط دوباره با او بود با روحیه‌ای پدرانه او را به برگشتن به کار علمی دعوت کرد اما با پاسخ منفی او روبرو شد. لوکاچ مرگ وبر را در 1920 به عنوان یکی از بدترین وقایع عمر خود می‌دانست. در 1922 آگاهی طبقاتی را نوشت که آنرا بنیان مارکسیسم و فلسفه معاصر خوانده‌اند، فلسفه و جامعه شناسی او عبارت است از ترکیب عقلانیت ماکس وبر، فرهنگ زیمل و بخش‌های تاریخی سرمایه مارکس. آنچه برای او اهمیت داشت روش مارکس بود نه نتایح تحقیقات او، ارتدکس بودن فقط به روش مربوط است و بر این مبنا متکی است که ماتریالیسم دیالکتیک راه وصول به حقیقت است.    (هر چند مارکسیسم علاوه بر روش وصول به حقیقت روش تغییر جامعه هم است!)

اثر دیگر او نظریه رمان ( تفسیر کلی ادبیات غرب از رمان یونانیان به بعد با تکیه بر مقوله رمان) است او در ا ین کتاب سعی می‌کند اخلاق را از زیبایی شناسی استنتاج کند او کلیت را در این کتاب به معنای کلیت هستی و در تاریخ و آگاهی طبقاتی به معنای کلیت معرفت شناختی به کار می‌برد. قهرمان شعر حماسی اجتماع و قهرمان رمان فرد است. دو نوع جامعه که دو نوع شکل ادبی مبین آن است: 1. جهان یونانی که ذهن یا قهرمان آن اجتماع است 2. عصر جدید که ذهن یا قهرمان آن فرد است.   در تاریخ و آگاهی طبقاتی: ذهن عصر جدید طبقه پرولتاریاست که قادر است کلیت عصر جدید را بفهمد و با انقلاب اجتماعی آن را تغییر دهد.

زیبایی‌گرایی تام : در غیبت کلیت حقیقی می‌توان به کلیتی هنری در قالب رمان دست یافت که نشان حقیقت ضمنی این جهان باشد. دو نکته اهمیت دارد:نگاه یوتوپیایی لوکاچ به آینده و سپس بی علاقگی لوکاچ به هر نوع پراکسیس اجتماعی برای خلق این یوتوپیا در نظریه رمان ( به خلاف آدرنو و هایدگر ).

لوکاچ دانش را تامل نمی‌داند و می‌گوید دانستن یعنی کنش. و در پاسخ اینکه چرا این کنش را باید طبقه‌ای انجام دهد می‌گوید چون نقدی که از دیدگاه طبقه انجام می‌شود نقدی است از دیدگاه کلیت و می‌تواند وحدت نظریه و عمل را ایجاد کند، کنش مورد نظر لوکاچ کنش انقلابی است. چرا بورژوازی نمی‌تواند به خودآگاهی برسد؟ چون رهیافت آن کسب نفع خود به زیان اکثریت جامعه است.

مکتب فرانکفورت (کرایب)

موسسه تحقیقات  اجتماعی فرانکفورت در سال 1923 در آلمان بنیان نهاده شد که در زمان هیتلر به ایالات متحده تبعید شدند. سه عضو اصلی این مکتب، تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر و هربرت مارکوزه می‌باشند.

مارکوزه می‌گوید تناقض میان نیروهای تولید و مناسبات تولید دیگر تناقض به حساب نمی‌آیند، بلکه تناقض میان زندگی واقعی مردم و زندگی‌هایی که ثروت موجود امکان پذیر کرده است می‌تواند کانونی برای نارضایتی باشد. طبقه کارگر ممکن است نتواند مبتکر تحول اجتماعی باشد چون خریده شده، بنابراین طبقاتی کمه به طور کامل با نظام یکپارچه نشده‌اند _ روشنفکران، دانشجویان، اقلیت، ملت‌های جهان سوم _ می‌توانند جرقه لازم برای بیداری دیگران را روشن کنند.

سلطه‌گری

سه عرصه سلطه‌گری عبارتند از: 1. خرد ابزاری: شیوه نگریستن به جهان که سلطه مردم بر یکدیگر و سلطه نظام را توجیه می‌کند. 2. شیوه‌ای که فرهنگ توده‌ای مردم را در نظام ادغام می‌کند. 3. نوع ساختار شخصیتی که سلطه را جستجو می‌کند.

اصطلاح ابزاری دارای دو بعد نگاه به جهان و نگاه به معرفت است. ابزاری دیدن جهان به معنی نگاه به اجزای آن به عنان ابزاری برای رسیدن به اهداف خودمان و ابزاری دیدن علم بهم معنای وسیله‌ای برای رسیدن به یک هدف. فرانکفورتی‌ها با عدم بحث در مورد این که جامعه چگونه باید باشد مخالف‌اند، و دانش را _ دست کم در شکل خرد ابزاری آن _ معادل با قدرت و سلطه می‌دانند.

آدرنو و هورکهایمر سرچشمه‌ی خرد ابزاری را در یهودیت می‌دانند، و سرمایه‌داری را محصول خرد ابزاری می‌دانند نه بر عکس به خلاف مارکوزه.

بعد فرهنگی

با وجود تناقض‌ها علت یکپارچگی موجود چیست؟ تبیین فرانکفورتی‌ها از آثار هنری بدون بنیادهای اقتصادی‌ها است. مارکوزه از روشی صحبت می‌کند که صنعت فرهنگ نیازهای کاذب را تولید می‌کند.

نقد: چنین دیدگاهی در بهترین حالت به نخبه‌گرایی فرهنگی منتهی می‌شود.

شخصیت سلطه طلب

سرکوب با درجه بالا در مراحل اولیه سرمایه‌داری و درجه نازل‌تر آن در مراحل بعدی موجب از دست رفتن شخصیت خصوصی نیرومند در جامعه مدرن می‌شود و این شخصیت ضعیف و آکنده از اضطراب در جستجوی سلطه خواهد بود.

نقدها:

1. نظریه فرانکفورتی‌ها بیش از حد تجریدی است و در سطح کلیات باقی مانده است.

2. این نظریه از معیارهایی برای آزمون آن برخوردار نیست.

3. این نظریه دانشگاهی است و با سیاست‌های عملی بی‌ارتباط است.

4. آنها به تحلیل ساختاری نمی‌پردازند.

 

 


 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در دوشنبه 86/2/3 و ساعت 7:41 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 7
مجموع بازدیدها: 211922
جستجو در صفحه

خبر نامه